آیدینآیدین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

***فتبارک الله احسن الخالقین***

آیدین در 9 ماهگی

1391/11/3 10:59
نویسنده : مامان آیدین
1,933 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گل خودم ٢٠ همین ماه رفت تو ماه نهم زندگیش...قلب

گلکم حسابی شیرین شدی دیگه ....به قول بابا این دوران شیرین ترین دورانه کودکیته.....الان دیگه می تو نی ٤ دست و پا وای ایستی اما واسه رفتن هنوز مشکل داری ..میری اما نه اصولی پاهات رو میاری جلو نوبت دستات که می رسه خودتو با سینه پرت می کنی جلو...الهی قربون اون زانوهات که حسابی قلمز می شن ..البته برات زانوبند گرفتم که پاهای مرمریت چیزیشون نشه.

مامانی با روروئکت همه خونه مامانو به هم میزنی رومیزی رو می کشی و وقتر میارمت این ور می زنی زیر گریه

برگای گل مامان هم از دستت در امون نیستن می کشیشون می کنی و می خوریشون

الهی فدات شم حسابی خوش غذایی همه چی دوووس داری جز زرده تخم مرغ..موقع خوردن هم خودت می گی هــــــــــــــــــــــــــــــــــــم.

آخ آخ بگم از نشستنت که الانم هخمین جوری که می گم نشستی پاتو میاری می ندازی رو این یکی پات...دلم می خواد بخورم پاهات رو

دیروز عصری واسه حساسیتت بردیمت پیش دکتر خشابی....خدا رو شکر دکتر گفت چیزی نیس و آلرژی جدی نداری دکی گفت دیگه نبوسیمت اما بابایی می گه آخه ما چطوری این جیگرو ببینیم و نبوسیم راس می گه خوب من که نمی تونم روزی هزار بار می بوسمت همه وجودمی ...اما اون جا هم با اینکه بچه زیاد بود تو باز جلب توجه کرده بودی حسابی...تو داروخونه هم همین طور .هر کی می بینتت دوس داره ازت عکس بگیره.

آقا جون، عزیز مامان و خاله ها رو حسابی می شناسی و بادیدنشون بال در میاری.بغل همه می ری حتی غریبه هایی که برای بار اول می بینیشون..خیلی خون گرمی مامان .فکر کنم تو این مورد به بابایی رفتی

حسابی خوش اخلاقی و وقتی می خوام برم بیرون یا خاله میاد خونه پیشت می مونه یا می برمت خونه عزیز مامان بدون اینکه اذیت کنی یا گریه کنی با عشق و علاقه می مونی و بازی می کنی.

عاشق تلفنی..وقتی تلفن خونه زنگ می زنه خوشحال میشی و زودی نیگام می کنی ...تو روروئک که باشی می دوی طرف گوشی...وقتی گوشی رو میزارم دم گوشت به صدای طرف مقابل گوش می دی از خودت صدا در میاری..وقتی هم حرف می زنم با گوشی می گیری از سیم و می کشی طرف خودت دیگه منم رفتم برات یه گوشی تلفن گرفتم که خیلی هم ازش خوشت میاد.

 

 

 

اینجا هم دارم برگای گلدون مامانی رو می خورمممممممم به به چقدم خوشمزه س. تازه شم ماجرا به این جا ختم نمیشه بابام از دست من اون برگ رو از تهش کند که من دیگه نخورمش منم از اون ور یه برگ دیگه انتخاب کردم حالا دیگه با این یکی برگ ور می رم همش...آی مامانم هم از دستم عصبانی میشه وقتی به گلش دس می زنم ههههههه

 

سبدمو مامانم گذاشته بود بین بوفه و میز Tv رفتن درش بیارم باهاش بازی کنم هی کله م می خورد به بوفه . آخر مامانم اومد دادش بهم.

وقتی هم خسته شدم یه استراحتی می کنــــــــــــــــــــــــــم

 

بعضی وقتام دوس دارم انگشتامو بخورم.....همش گشنمه مامانم بهم هیچی نمیده بخورم آخه

اینم 4 دست و پا رفتمه

 

این همون طرز نشستنمه که مامانم خیلی دوس داره.

 

این عکسا رم مامانم ازمن و دوستم  گرفته همین جوری...دوووووس داره ازم عسک بگیره همش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

انا
26 دی 91 16:20
خاله دورت بگرده روز به روز داری با نمک تر میشه عزیزمممممممممم جیگر و جیگرتر میشی...... بووووووووووس
فرزانه
26 دی 91 23:48
قربونت برم الهی عسلمی شیطونک آیناز جون خدا برات حفظش کنه هر چه نگاش میکنم سیر نمیشم انقدر که این پسرمون ناز و ملوسه قربونش برم که هر جا میبریش تکه و جلب توجه میکنه براش اسفند دود کن برا اون عکسش که داره گلا رو میخوره هم کلی خندیدم آخه امیرعلی هم گلای منو میخوره ههههههههه باباش بهش میگه گیاه خوار همه برگاشو تموم کرده خلاصه آیدین عسل خالهس دیگهههههههههه
پوپک
27 دی 91 12:54
الهییییییییییییی خیلی ناز و خوشگلی خدا برا پدر و مادرشش حفظش
زهره مامان آریان
11 بهمن 91 0:51
9 ماهگیت مبارک عزیز دلم مامانی حالا می بینی که هرچی بزرگتر میشه شیرین تر میشه.هر روز وردنی تر میشه.
زهره مامان آریان
11 بهمن 91 0:52
وای خداجونم من عاشق اون چشای خوشکلتم.مامانی براش اسپند دود کن. راستی بابت حرفایی که بهم زدی ممنون.تلنگر خوبی بود